تجربه دینی
|
|
تجربه دینی(Religious Experience): «نوعی رهیافت روحی، درونی و نوعی وضعیت روانی و گونهای درگیری مستقیم و آگاهی درونی از یک وضعیت» است، نه به معنای ادراک حسی و تجربههای منطقی. دین، ابعاد و جنبههای گوناگونی دارد که میتوان به بُعد عقیدتی، اخلاقی، فقهی، حقوقی، تجربی و... اشاره کرد. نگاه تکبُعدی به دین، باعث محروم شدن فرد از هویت و حقیقت دین خواهد شد. منظور از بُعد تجربی دین، ساحتی از دین است که نه تنها مربوط به منشأ ادیان الهی (خداوند) است ـ، که در فرایند اتّصال شخصی پیامبر به عالم غیب و دریافت معارف وحیانی از منبعی لایزالْ متجلّی میشودـ، بلکه غایاتی هم که ادیان، پیروان خود را (به واسطه اعتقاد ورزیدن به باورهای دینی و سلوک عملی مطابق با آموزههای توصیهای دین) به آنها نایل میگردانند (مانند احساس تعلّق و وابستگی به وجودی غیبی و نادیدنی، شهودهای معنوی، آرزوها، امیدها، دعا و مناجات، استجابت دعا و امثال آن) نیز در بر میگیرد. افزون بر این، مجموعهای از آموزههای دینی را (که به گزارش حالات یاد شده در زندگی انبیای الهی اختصاص یافته است) نیز شامل میشود. برای مثال، گزارشهای قرآن از تجربه دینی حضرت ابراهیم(ع) و ذبح فرزندش اسماعیل،1 ابتلای او و از سر گذراندن آزمایشهای دشوار و در نهایت، رسیدن به مقام امامت،2 داستان موسی(ع) و تجربه گفتگوی خداوند با او،3 داستان ابتلای حضرت یونس و استجابت دعای او4 و داستان معراج پیامبر اسلام و تقرّب او به ذات اقدس خداوند،5 تا جایی که فرشته مقرّب الهی نیز از نیل به آن، عاجز میمانَد،6 از موارد مورد توجّه این مقوله است. تجربه چیست؟ در کاربرد عرفی، «تجربه» به معنای آشنایی حاصل از برخی زمینهها و امور عملی و شناخت ناشی از نوعی تکرار و تمرین و آزمون و خطا (و نه صرفاً نظری و شناخت حاصل از مطالعه کتاب و امثال آن) استعمال میشود. این واژه، از جمله واژههایی است که از نظر معنا، تحوّل عمدهای داشته است. این واژه به صورت گسترده، در رشتههای گوناگونی چون: علوم طبیعی، روانشناسی، فلسفه و فلسفه دین به کار میرود و در هر زمینه، معنایی خاص دارد. در اصطلاح دانش روششناسی (متدولوژی)، «تجربه» به عنوان روشی برای داوری در بخشی از علوم (که علوم تجربی نامیده میشوند)، به کار میرود. در روششناسی، پسوند «تجربی» را معمولاً زمانی به کار میبرند که یافتههای ما، درباره یک پدیده، از طریق مشاهده، آزمایش و یا اندازهگیری، قابل تحقیق و داوری باشد. روشهای «شناخت» برای کسب معرفت (شناخت)، چهار روش کلّی شناخته شده است که عبارتاند از: 1. روش حسّیـتجربی: علوم طبیعی و انسانی، از این روش، ارزیابی میشوند. 2. روش عقلیـاستدلالی: در علومی مانند فلسفه، ریاضیات و منطق، از این روش، بهره برده میشود. 3. روش نقلیـتاریخی: این روش، در علومی مانند تاریخ، کاربرد دارد. 4. روش کشف و شهود یا درونبینی: این روش، مخصوص شاخههای مختلف عرفان و شاخه مهمّی از روانشناسی است. تجربه، به عنوان روش یا منبع شناخت، معادل «علم حضوری» و «ادراک باطنی» در ادبیات عرفانی است. علم حضوری، ادراک مستقیم و بدون واسطه است و ادراک باطنی، نوعی ادراک حسّی است که ابزار شناخت و ادراک در آن، حواسّ باطنی انسان است. تجربه در ترکیبِ «تجربه دینی» همین معنا را دارد. انواع تجربه دینی تجربه دینی به این معنا ـ که گفتیم ـ، انواع گوناگونی دارد: 1. تجاربی که عموم متدینان، بر حسب مراتبشان، آنها را از سر میگذرانند. مثل دعا و مناجات با خدا، احساس استجابت دعا، توبه و.... 2. تجاربی که دستیابی به آنها، مشروط به سیر و سلوک درونی در شخص دیندار است، و این، با صِرف اعتقاد به باورهای دینی، حاصل نمیشود؛ بلکه علاوه بر آن، به انجام دادن نوافل (مستحبّات) و تهذیب نفس و... نیز نیاز است. توصیههای قرآنی به شبزندهداری7 و اِنفاق8 و دستورهایی نظیر اینها، برای این است که باب این گونه تجارب دینی، به روی آدمیان گشوده شود. این نوع تجربهها، دینورزی آدمی را ارتقا میدهند. شاید «دینورزی عارفانه» نامی مناسب برای این نوع دینورزی باشد. همان طور که امام علی(ع) میفرماید: «خدایا! تو را به جهت ترس از آتشت نپرستیدم و به خاطر طمع در بهشتت عبادت نکردم؛ بلکه تو را شایسته پرستش یافتم و پرستیدمت».9 3. نوع دیگر از تجارب دینی، مخصوص پیامبران است. به تعبیر مولوی، انبیا، انسانهای مسعودبختی بودند که مشمول لطف الهی قرار گرفتند و به رسالت، برگزیده شدند و سپس در فرایندی شگفت، تجربهای را از سر گذراندند که در ادبیات دینی و قرآنی، «وحی» نامیده میشود. در فلسفه دین و الهیات جدید (علم کلام جدید)، معمولاً به جای «وحی» از تعبیر «تجربه وحیانی» یا «تجربه نبوی» استفاده میشود و گروهی از فیلسوفان دین،10 معتقدند که وحی به انبیا (که خاصّ رسولان الهی است)، تا پیامبر گرامی اسلام، ادامه داشته و پس از آن، پایان یافته است؛ امّا انواع دیگر وحی و از جمله الهام و اشراق و راهنماییهای غیبی (که اقسام پیشگفته تجارب دینی را شامل میشود)، قطع نشده و نخواهند شد و برای هر انسان مؤمن دیگری که راه پیامبر (ص) را در پیش گرفته نیز قابل تکرار و امکانپذیر است. مفهوم تجربه دینی تجربه دینی، عبارتی شامل «تجربه» و «دین» است. مهمترین تحوّل در معنای واژه تجربه، مربوط به دوره جدیدی است که تحوّل از معنای فعلی تجربه، به معنای انفعالی آن، صورت گرفته است. در این معنای جدید، انسان، در خود، استعداد و لیاقت و ظرفیت را ایجاد میکند تا از الهام و اِشراق، بهرهمند شود و بیش از این، نقشی در این «تجربه» ندارد. تجارب به این معنا، در مقابل اِعمال واکنشها قرار میگیرند و تجربه، آن چیزی است که برای ما رخ میدهد، نه آنچه انجام میدهیم. البته آمپرسیستها (تجربهگرایان) اصطلاح «تجربه» را در مقابل «عقل» و برای اشاره به محتوای ذهنیای که از حواس پنجگانه فراهم میشود، استفاده کردند؛ امّا هنگامی که متفکّرانی همچون شلایر ماخر و ویلیام جیمز، به مفهوم تجربه دینی پرداختند، مفهوم تجربه را وسیعتر گرفتند تا همه محتوای آگاهیهای انسان را شامل گردد. تجربه در این اصطلاح، پنج ویژگی مهم دارد که عبارتاند از: 1. دریافت زنده یک پدیده؛ 2. احساس همدردی بودن در آن؛ 3. استقلال آن از مفاهیم و استدلالهای عقلی؛ 4. غیر قابل انتقال بودن؛ 5. شخصی و خصوصی بودن. با این توضیح، «تجربه دینی» به معنای: «نوعی رهیافت روحی، درونی و نوعی وضعیت روانی و گونهای درگیری مستقیم و آگاهی درونی از یک وضعیت» است، نه به معنای ادراک حسّی و تجربههای منطقی. در واقع، تجربه، زمانی دینی است که به موجودی فراطبیعی، وابسته باشد. اگر موضوع یک تجربه، خداوند یا تجلّیات او باشد و به نحوی در ارتباط با خداوند قرار گیرد و خداوند، به عنوان حقیقتی غایی در آن رُخ بنمایاند، تجربه دینی خواهد بود. همچنین در تجربه دینی، لازم است که تجربهکننده، در توصیف آن از واژههای دینی استفاده کند. در دوره جدید و در الهیات لیبرال پروتستان(؟؟؟؟)، به سبب عواملی، دین، به بُعد تجربی آن تنزّل یافت و با تجربه دینی، مساوی انگاشته شد. بر این اساس، دین، جز تجربه دینی، چیز دیگری نیست. تجربه دینی نیز به منزله گوهر دین تلقّی شد و دیگر امور دینی یا به عبارت دیگر، سایر ابعاد دین (مانند بُعد معرفتی، علمی و عملی آن) در حاشیه قرار گرفتند. پرسش از چیستی تجربه دینی، پرسشی دشوار است و هر توصیفی که از آن داشته باشیم، احتمالاً نارسا خواهد بود. به هر حال، برایتمن مینویسد: «تجربه دینی، هر گونه تجربهای است که هر انسانی میتواند در ارتباط با خدا داشته باشد. تجربه دینی، نوع یا کیفیت یگانهای از تجربه نیست؛ بلکه روش یگانهای برای درک تجربه است». ویلیام آلستون، معرفتشناس و فیلسوف دین نیز میگوید: «اصطلاح تجربه دینی، به درستی بر تجربههای انسان، در زندگی معنوی و مذهبیاش اطلاق میشود که شامل تجربههایی چون: احساس گناه، بخشوده شدن، تمنّا، سپاسگزاری و امثال آن نیز میشود؛ امّا نگاه معمول فلسفی به تجربه دینی، دایره افق دید بسیار جزئیتر، دقیقتر و محدودتری دارد و صرفاً به تجربههایی میپردازد که فرد، آنها را نوعی آگاهی تجربی از خداوند محسوب میکند». بنا بر این، میتوان گفت که تجربه دینی، دارای دو عنصر اساسی است: 1. علم به امر متعالی (وجودی مقدّس و فراتر از جهان مادّه)، 2. سرسپردگی تام به آن |